محل تبلیغات شما



امروز سوالای امتحانی همه گروهها رو طرح کردم و با صد سلام و صلوات راهی دندان پزشکی شدم.

نگم براتون ک چه حالی داشتم تا دکتر بیحسی رو بزنه. لحظه قبل تزریق گفتم فقط یادتون هست ک من به بی حسی لیدوکائینی حساسیت دارم؟گفت اع. پس براتیه بی حسی دیگه میزنم.

ینی اگه نمیگفتم یهو وسط مطب غش میکردم خلاصه ک بی حسیو زد یه چهار پنج دقیقه ای صبر کرد و کارو شروع کرد .منم زیر دستش داشتم بالبالمیزدم از درد ک گفت اااع اثر نکرده؟ پس یکی دیگه هم میزنم

من :   البته ریمیل هم داشتم تصور کنید بااون اشکا چه جنایتی رخ داده بود رو صورتم

دومین بیحسیو ک زد گفتم الان حتما صبر میکنه تااثر کنه . دیدم خیرررررر شروع کرد به کار . من انقدر ک دستامو محکم از درد مشت کرده بودم اخر کارش بزور دستام باز شد.

هم بی حسیش بهم فشار وارد کرده بود هم درد خود دندونم.

تصور کن ک دوتاامپول بی حسی تو لثه ات فرو کرده باشن بعد بی حس نشه عصبات بعد همونجوری با درد کار  رو برات انجام بدن و تو پرپرشی زیر دست دکتر.اونم بگه چاره ای نیست تحمل کن

خدا نگذره ازت دکتر ک ترس منو از کارای دندون ده برابر کردی.

برگشتنی تازه بی حسی داشت عمل میکرد تا زیر پلکم بی حس شده بود.لعنتیه صبور یکم تحمل میکردی من انقدر درد نمیکشیدم.

بعدش به عنوان جایزه رفتم برا خودم یه بلوز بافت خیلییی لطیف زرد خریدم با دوتا جوراب پشمی بانمک

شبم یه لیوان شیرزردچوبه برا خودم درست کردم بلکه هروم بگیره اعصابم.

دارم فک میکنم رو لباسم کار دست انجام بدم مثل گلدوزی یا نه ؟ ساده یا طرح دار ؟کدام؟


چه شب سختیه امشب

بی قرارم. تنها واژه ایک توصیفم میکنه.

عین مرغ پرکنده شایدم سرکنده بی قرار و ناارومم.

چرااینجوری شدم؟من چمه واقعا؟

اتاق سرده اما من تنم گرمیگیره

از کم خوابی سردرد گرفتم امانمیتونم بخوابم.

ع زنگ زده میگه میم نمیدونی چقدررر حرفات ارومم کرد هیچ مشاوری اندازه تو حالمو خوب نکرد. وقتی بهم گفتی : حسی گرفتم ک هیچ وقت تو زندگیم نداشتم نمیدونی چقدر دعات کردم.

اخ ع عزیزم اگر بدونی خودم چقدر اشفته ام . اگه بدونی باهمه اشفتگیم دارم ارومت میکنم

نمیدونم از اثر سالگرده یااز اثر دلواپسیام برا رساله و مقاله یا از جدا شدن یااز تغییرات هورمونی. شایدم همه اش.

خدا کمکم کنه این روزا رو هم بگذرونم .

این روزا فیلم خارجی ک میبینم تبلیغ مهاجرتی ک میبینم اهنگ خارجی ک صداش میاد به طرز عجیبی عصبی میشم.من باالف کات کردم و حتی واینستادم عزاداری کنم فقط روش خاک ریختم و رفتم. شاید درست بود بامساله روبرو میشدم. من وقتیتموم کردم حتی۱۳ماه بورنشو باخودمم انکار کردم. واقعا ۱۳ماه بود ؟ ۱۳ماه فقط حرف زد اندازه ی ۱هفته هم کلا دیدمش.بااین حساب یک هفته تو زندگیم بود اصن یا ۱۳ ماه؟

مطمئنم حس بد الانم حتی اگر بخاطر الف باشه هم از دلتنگی نیست از خشمه .

باید این روزا رو بگذرونم و رد بشم.

من میتونم قطعا اره

 


نوشتن مقاله رو تموم کردم البته قطع به یقین استاد جان صدبااار دیگه دستور تغییرش رو خواهد داد اما در هرصورت مهم نوشتن پیش نویس اولیه است ک تموم شد.اواسط دی هم باید کوله بارمو جمع کنم و برم تهران بمونم تا عید فلذا این ترم کلاس بر نمیدارم. البته اگه قبول کنن تا عید نرم سر کلاس قبول میکنم. بجاش اونور سال براشون کلاس جبرانی میتونم بذارم.

فردا هم مراسم سالگرده.صبح باید برم گل بخرم برا مراسم. اخ ک چقدر دلم تنگه برات.کی یه سال شد نبودنت عشق من؟

 


بعد از رفتنت تقویم منم عوض شد

مثلا پنج شنبه شد همون روزی که اومدم دیدنت برات سیب رنده کردم تو انقدر ناتوان شده بودی ک نتونستی قاشق چای خوری و تا دهنت ببری و بجاش من بهت غذا دادم

یا تولدم اون روزیه ک تو شهر قریب اولین نفر بودی ک بهم پیام دادی و تبریک گفتی

یا مثلا ساعت نه و نیم همون ساعتیه ک تو به خواب ابدی رفتی

یا مثلا ۳۰ شهریور همون روزیه ک باهات تنها بودم باهم حرف زدیم گفتم بخاطر منم شده بجنگ .

یا مثلا یلدا همون روزیه ک تو فرداشبش مارو برا همیشه تنها گذاشتی

۳۶۵ روزه ک تلاش میکنم باور کنم تو نیستی

۳۶۵ روزی ک تو روز اول زمستون ۹۷ مونده برام .

تو نیستی .زندگی بی رنگه عزیزترینم. نیستی دوباره صدات کنم خاله.خاله جونم.خاله جون جونم


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها